|
|
|
سعی می كنم بهتر باشم .. سعی می كنم به روی خودم نیاورم .. سعی می كنم بازدم هایم كمتر آه بشود بریزد پایین.. سعی می كنم كه بیشتر سعی كنم ..اما چه فایده.. آنقدر ترك بسته ام كه هر چقدر هم مدارا كنم فایده ای نداشته باشد.. هر چقدر به روی خودم نیاورم باز صدای خرد شدن می دهم .. صدای فرو ریختن.. دلم شكسته است .. دلم بیشتر از اینها شكسته است كه این روزها بتواند مسكن خوبی برایم باشد .. تقصیر خودم نیست.. تقصیرم نیست اگر یك واژه، یك بیت، چنان فرو می ریزاندم كه تا خم می شوم خودم را، دلم را، دست هایم را بردارم چهل تكه می شوم .. دلم گرفته است.. دلم گرفته و اینهمه لبخند بی خاصیت و بی جهت بیشتر آزارم می دهد.. من چیزی را گم كرده ام .. چیزی را گم كرده ام كه اگر بابتش هزار سال ببارم حق دارم.. و تو هر چه را این روزها جایگزینش كنی باز هم نمی تواند خالیش را پر كند هر چه غیر از خودت را .. كه نمی شود .. كه تا نباشد نمی شود.. انگار از پازل زندگیم قطعه آرامش را برداشته باشند و تا آن قطعه نباشد مفهوم آرامش مشخص نشود.. آن قطعه باید باشد.. من زیاد گم كرده ام زیاد گم شده ام .. دیگر نمی تواند این روزها پناه دل چون منی شود .. دلم؟ كدام دل؟! دلی كه تكه هايش پيدا نباشد كه دل نيست.. تكه تكه شده ام.. و می دانم همه ی خوب بودن های امروزم نمی تواند مرهمی باشد برای دلتنگی های ماه بعد.. می دانم همه اش یكجا تمام می شود می دانم و چون می دانم لبخند نرسیده به دلم می ماسد روی لبهایم.. كاش با این ماه تمام می شدم.. اينگونه بودن برایم سخت شده به خدا.. سخت!
+
|
|