|
|
|
|
|
+
|
توی خیالِ یک خیابان پرسه می زدیم .. بی آنکه دست های هم را گرفته باشیم!
+
|
من می اندیشم پس هستم یا من هستم پس می اندیشم؟
پ ن : خداوکیلی یکی از قشنگترین برنامه های نوروز بجز کلاه قرمزی ، برنامه معرفت بود .. تموم نشده آدم دلتنگشون میشه!
+
|
کاش ما روانشناسها هم مثل پزشک ها از این چوب بستنی ها داشتیم تا وقتی مراجع به پر حرفی می افتد سریع بگوییم بگو : آآآآ بعد چوب را تا ته حلقش فرو کنیم!
+
|
در همین لحظه تصمیم گرفتم یه روزی اگه بچه داشتم با نوازش دخترمُ بفرستم آرایشگری با کتک پسرمُ بفرستم میکانیکی اونم از دوم راهنمایی تن آدمی شریف است به جان آدمیت .. نه همین مدرک مزخرفست نشان آدمیت والا!
+
|
کلافه ام .. چقدر نشانه ها برای یافتنت کمند
+
|
ما همدیگر را نمیشناختیم .. من به دیوانگی بعد از یک دوره عاقلی معتقد بودم .. و همینطور به عاقلی بعد از دیوانگی .. من می دانستم .. می دانستم تو عاقل میشوی، من دیوانه .. دست خودمان نبود که، بود؟! .. همیشه همینطور است .. هیچ وقت اوضاع آنجور که تو فکر میکنی پیش نمی رود .. من به جنون فکر نمی کنم .. اصلن فلسفی نیست .. مثل این است که آب به خیسی فکر کند .. خیلی هم مغلطه برانگیز است .. اصلن برای انکار خوب است . تقصیر آهنگ LOVE THEME ون بورن است اصلن .. که مرا می برد تا انتهای سالن های پر پیچ و خم موزه هنرهای معاصر .. که پیش از آنکه متوجه بشوی یا زیر زمین بودی یا طبقه دوم .. هیچ وقت توی سطح دوام نمی اوردی! گیجم .. مثل وقتهایی که شبیه کبک های کوهی به نقاشی های آکرولیک خیره میشدم ..مثل جمعه هایی که دلم می گرفت و می پرسیدم امروز چند شنبه است مگر؟ پ ن : زخم می زنند به روحم این روزها .. زخم هایی که نمی کشند .. خلاص نمی کنند ..
+
|
|